پوریاپوریا، تا این لحظه: 20 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات پوریا

شهر ماشين ها

1391/10/16 15:17
نویسنده : پوریا
380 بازدید
اشتراک گذاری

روزى من مشغول بازى بودم كه تمام ماشين ها بايد از مبلمان عبور مى كرد تا به خانه هاى ظريفى كه خودم درست كرده بودم برسد حتى براى ماشين كاميون هم خانه درست كردم و يك آفتاب درخشان هم درست كردم . پدرم شهر را ديد و گفت : « تو پسر زرنگى هستى پسرم !» آن وقت من احساس غرور كردم . با مادرم گفت و گو كردم براى اينكه تغييرى به آن بدهم كه مادرم گفت نيازى نيست البته من هنوز دارم رويش كار مى كنم . نويسنده : پوريا

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان علي خوشتيپ
12 آذر 91 19:39
بابات راسته گفته واقعا پسر زرنگي هستي با افتخار لينكت كردم
مامان علی خوشتیپ
13 آذر 91 12:13
توی وبمون از نوشته هات تعریف کردم
محیاسادات
13 آذر 91 21:01
سلام آقا پوریا. آدم از دیدن وبلاگت لذت می بره. نوشته هات خیلی قشنگن. شما چرا لینک نداری که وبلاگ ما رو لینک کنی؟ ما خیلی وقت پیش شما رو لینک کردیم. به ما سر بزن و نظر بده. یادت نره.
مائده
15 آذر 91 17:00
پوریا لازم شد بیام پایین شهر ماشین ها تو ببینم.:
مامان ليلا
18 آذر 91 0:23
مثل هميشه بامزه بود
پویا
18 آذر 91 10:41
سلام آقا پوريا با اين خوب نوشتن ها، مطمئنم دانشمند میشی.
خاله فائزه
18 آذر 91 13:07
ایول تو زرنگ ترین و باهوش ترین و بهترین پسر دنیایی